English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6825 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
administration building U قسمت اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deck department U قسمت اداری ناو
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
Other Matches
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
executory U اداری
departmental U اداری
formal U اداری
administrative U اداری
bureaucrats U اداری
administerial U اداری
bureaucrat U اداری
official U اداری
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
administrative approval U موافقتنامه اداری
administrative command U فرماندهی اداری
bureaucreat U گماشته اداری
business hours U ساعت اداری
administrative command U یکان اداری
office chair U مبل اداری
office chair U صندلی اداری
a white collar job U کار اداری
administrative channels U طرق اداری
administrative flight U پرواز اداری
administrative escort U ناو اداری
administrative capacity U فرفیت اداری
administrative budget U بودجه اداری
administrative channels U مجاری اداری
administrative flight U هواپیمای اداری
administration building U ساختمان اداری
circular letter U بخشنامه اداری
bureaucrat U مامور اداری
officialism U سیستم اداری
official communications U مکاتبات اداری
office work U کار اداری
office hours U ساعات اداری
office computer U کامپیوتر اداری
office building U ساختمان اداری
paperwork U تشریفات اداری
management expenses U مخارج اداری
officialdom U سیستم اداری
officially U از طریق اداری
overhead gharges U هزینه اداری
circular letter U نامه اداری
departmental intelligence U اطلاعات اداری
departmentally U ازلحاظ اداری
red tape U فرمالیته اداری
bureau U هیئت اداری
bureaus U هیئت اداری
prefectorial U وابسته به اداری
unofficial U غیر اداری
service element U عنصر اداری
bureaucrats U مامور اداری
prefecture U حوزه اداری
prefectoral U وابسته به اداری
malfeasance U خطای اداری
administrative law U قوانین اداری
administratively U بطور اداری
administrative services U خدمات اداری
administrative services U قسمتهای اداری
administrative tribunal U دادگاه اداری
administrative movement U حرکت اداری
administrative law U حقوق اداری
administrative march U راهپیمایی اداری
administrative net U شبکه اداری
administrative order U دستور اداری
administrative publications U نشریات اداری
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
administrative data processing U پردازش دادههای اداری
administrative escort U ناو اسکورت اداری
bureaucratic U وابسته به امور اداری
extra official U بیرون ازوفایف اداری
officer U مامور کارمند اداری
officers U مامور کارمند اداری
general administration cost U هزینه عمومی اداری
service echelon U رده اداری و خدماتی
administrative landing U پیاده شدن اداری
provisional order U دستور موقت اداری
office swivel chair U صندلی گردان اداری
officialism U رسمیت مقررات اداری
office information system U سیستم اطلاعات اداری
key personnels U کادر اداری اصلی
placeman U صاحب منصب اداری
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
services U قسمتهای اداری ادارات نظامی
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
genitourinary U وابسته به دستگاه اداری تناسلی
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
superstructures U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructure U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative acceptees U پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin U تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
nihilism U اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary U عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow U نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
nepotism U انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
brief case [briefcase] U کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case U کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
interdict U حکم نهی حکم اداری
office automation U خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
detachment U قسمت
detachments U قسمت
in sections U قسمت قسمت
ratio U قسمت
grist U قسمت
rasher U قسمت
in part U در یک قسمت
sects U قسمت
compartmental U قسمت قسمت
sect U قسمت
underfoot U قسمت کف پا
agency U قسمت
agencies U قسمت
piecemeal U قسمت به قسمت
party U قسمت
rashers U قسمت
divisions U قسمت
dole U قسمت
portions U قسمت
portion U قسمت
internode U قسمت
it fell to my lot to go U قسمت
cantos U قسمت
Corp U قسمت
unit U قسمت
canto U قسمت
ratios U قسمت
compartment U قسمت
part U قسمت
percentages U قسمت
head stall U قسمت سر
percentage U قسمت
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1 moves up the range
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1cartridge
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com